محل تبلیغات شما

یا هو.

در هیاهوی سکوت چشمانت به نظاره نشسته ام.

نظاره ی سال هایی که به انتظارت بودم.

انتظار دیدار.

دیدار یار.

آری این چنین بود که در چشمانت نگریستم.

شاید دادِ روزهای رفته را از آن سیه چشمان مست بی پروایت بستانم.

و چه زیباست.

چه زیباست آن دریای متلاطم دیدگانت.

دیدگانت دیوانه وار طوفان به پا کرده در دلم.

طوفان شور و شوق در امواج درونم متلاشی است.

بیا.

بیا . و گذشته و آینده ام را در ناز چشمانت ساری کن.

بیا و دریاب این حال بی حالم را.

چه سال ها که برایت نوشتم .

بی آنکه که بدانم کیستی  .

تصویر ذهنی و مخدوشم تو را ترسیم کرد تا از تو بنویسم.

چه ماه ها که برای رسیدن به تو، همه جا سفر کردم.

بی آنکه بدانم کجایی و من کجایم.

اما برای رسیدن به تو دویدم. رفتم.گشتم.

چه روزها که دل و جان را به آتش زدم.

تا به نیستان تو برسم.

وقتی آتش چشمان تو را دیدم.

دل به این آتش و نیستان زدم.

تا پروانه وار در شمع حضورت بسوزم.

طواف چشمانت در این شب های قدر چه دلنشین است.

آری این شب قدر.

تازه براتم داده اند .

طواف دیدگانت. سوختن در هوایت. ناز چشمانت.

و احیای من در این لیالی .

چشمان توست. احیای قدر . قدری که باید سوخت و ساخت.

و این است تفسیر.

لیله القدر خیر من الف شهر.

و آن چشمان تو بود که بر من ارزانی داشت.

پس چشمانت را از من مگیر که این ارزانی من است در این لیالی.

طواف و احیایش بر من واجب.

یا من یعطی الکثیر بالقلیل.

یا حی و یا حی.

بر این حقیر ببخشای و اندیشه ام را از وساوس بر حذر دار.

و ارزانی دار هر چه را که بر من در این قدر تقدیر کرده ای.

قدر من چشمان توست.

پس چشمانت را تقدیرم کن.

ای سالهای از دست رفته.

الهی الهی الهی.

شب نوزدهم رمضان / جمعه سوم خرداد 1398

 

 

دیوانه تر از پیشم ... بیگانه تر از خویشم...

اولین دیدار یار...

و تو آن موعود منی...

چشمانت ,چشمان ,قدر ,تو ,بی ,بیا ,در این ,بر من ,را از ,چشمان توست ,تو را

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها